بنام زيباي خالق هستي
سالروز ولادت با سعادت اول مظلوم عالم ، مولود كعبه، ساقي كوثر، فخر عالم امكان ،امير بيان ، مولي الموحدين ،مولاي متقيان ، اميرالمومنين حضرت علي عليه السلام را بر كليه دوستداران اهل بيت عليهم السلام تبريك و تهنيت عرض نموده و تعداد 110 حديث زيبا از آن امام همام را كه ازكتاب ( نرم افزار) ميزان الحكمه حضرت آيت الله ري شهري انتخاب نموده ام خدمت تان تقديم مي دارم :
حديث شماره 1: مَن آثَرَ عَلى نَفسِهِ استَحَقَّ اسمَ الفَضيلَةِ.
كسى كه ايثار كند ، سزامند نام بردارى به فضيلت است.
حديث شماره 2: الإِيثارُ فَضيلَةٌ ، الاِحتِكارُ رَذيلَةٌ .
ايثار كردن ، يك فضيلت است و انحصار طلبى ، يك رذيلت.
حديث شماره 3: كُن عَفُوّا في قُدرَتِكَ ، جَوادا في عُسرَتِكَ ، مُؤثِرا مَعَ فاقَتِكَ ؛ يَكمُل لَكَ الفَضلُ.
در هـنگامـى كه قـدرت دارى ، با گذشت بـاش ، و در گـاهِ تنگ دستى ات بخشنده ، و در وقت نيازمندى ات ، ايثارگر باش تا فضل تو كامل گردد.
حديث شماره 4: خَيرُ النّاسِ مَن كانَ في عُسرِهِ مُؤثِرا صَبورا.
بهترينِ مردم ، كسى است كـه در تنگ دستى اش ايثارگر و شكيبا باشد.
حديث شماره 5: مَن آثَرَ عَلى نَفسِهِ بالَغَ فِي المُرُوءَةِ.
كسى كه ايثار كند ، در مروّت به اوج رسيده است.
حديث شماره 6 : ذَلِّلوا أخلاقَكُم بِالمَحاسِنِ ، و قَوِّدوها إلَى المَكارِمِ ، و عَوِّدوا أنفُسَكُمُ الحِلمَ ، وَ اصبِروا عَلَى الإِيثارِ عَلى أنفُسِكُم فيما تَجمُدونَ عَنهُ .
اخلاق خود را رام خوبى ها و كمالات كنيد و آنها را به سوى خصلت هاى والا بكشانيد . خويشتن را به بردبارى عادت دهيد و در آنچه بخل مى ورزيد ، با شكيبايى ايثار كنيد.
حديث شماره 7 : أنَّهُ رَأى يَوما جَماعَةً ، فَقالَ : مَن أنتُم؟ قالوا : نَحنُ قَومٌ مُتَوَكِّلونَ. فَقالَ : ما بَلَغَ بِكُم تَوَكُّلُكُم؟ قالوا : إذا وَجَدنا أكَلنا ، و إذا فَقَدنا صَبَرنا. فَقالَ عليه السلام : هكَذا يَفعَلُ الكِلابُ عِندَنا! فَقالوا : كَيفَ نَفعَلُ يا أميرَ المُؤمِنينَ ؟ فَقالَ : كَما نَفعَلُهُ ؛ إذا فَقَدنا شَكَرنا ، و إذا وَجَدنا آثَرنا.
روايت شده است كه روزى امير مؤمنان ، گروهى را ديد . پرسيد : «شما كيستيد؟» . گفتند : ما جماعتى اهل توكّل هستيم . فرمود : «توكّلتان ، شما را به چه رسانيده است؟» . گفتند : هر گاه چيزى بيابيم ، مى خوريم ، و اگر نيابيم ، صبر مى كنيم. فرمود : «سگ هاى ما هم همين كار را مى كنند!» . گفتند : پس چه كنيم ، اى امير مؤمنان؟ فرمود : «كارى كه ما مى كنيم : هر گاه نداشته باشيم ، شكر مى كنيم و هر گاه به دست آوريم ، ايثار مى كنيم».
حديث شماره 8: سَأَلَ شَقيقٌ البَلخِيُّ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليهما السلام عَنِ الفُتُوَّةِ ، فَقالَ : ما تَقولُ أنتَ؟ فَقالَ شَقيقٌ : إن اُعطينا شَكَرنا ، و إن مُنِعنا صَبَرنا. فَقالَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ عليه السلام : الكِلابُ عِندَنا بِالمَدينَةِ تَفعَلُ كَذلِكَ ! فَقالَ شَقيقٌ : يَا بنَ بِنتِ رَسولِ اللّه ِ ، مَا الفُتُوَّةُ عِندَكُم؟ فَقالَ : إن اُعطينا آثَرنا ، و إن مُنِعنا شَكَرنا.
شقيق بلخى از امام صادق عليه السلام از فتوّت پرسيد . فرمود : «تو [خود، ]چه مى گويى؟» . شقيق گفت : اگر به ما عطا شود ، شكر مى گزاريم و اگر از ما دريغ گردد ، شكيبايى مى ورزيم. امام صادق عليه السلام فرمود : «سگ هاى مدينه نيز چنين مى كنند!» . شقيق گفت : اى پسر دختر پيامبر خدا! به نظر شما فتوّت چيست؟ فرمود : «اگر به ما عطا شود ، ايثار مى كنيم و اگر از ما دريغ گردد ، شكر مى گزاريم» .
حديث شماره 9: عن عليّ بن سويد عن الإمام الكاظم عليه السلام قالَ : قُلتُ لَهُ : أوصِني. فَقالَ : آمُرُكَ بِتَقوَى اللّه ِ ، ثُمَّ سَكَتَ. فَشَكَوتُ إلَيهِ قِلَّةَ ذاتِ يَدي ، و قُلتُ : وَ اللّه ِ، لَقَد عَريتُ حَتّى بَلَغَ مِن عُريَتي أنَّ أبا فُلانٍ نَزَعَ ثَوبَينِ كانا عَلَيهِ و كَسانيهِما ! فَقالَ : صُم و تَصَدَّق. قُلتُ : أتَصَدَّقُ مِمّا وَصَلَني بِهِ إخواني و إن كانَ قَليلاً؟ قالَ : تَصَدَّق بِما رَزَقَكَ اللّه ُ و لَو آثَرتَ عَلى نَفسِكَ.
به نقل از على بن سويد ـ : به امام كاظم عليه السلام گفتم : به من سفارشى كن. فرمود : «تو را به تقواى الهى سفارش مى كنم» . آن گاه سكوت كرد . من از تنگ دستى خود ، نزد او شِكوه كردم و گفتم : به خدا سوگند ، برهنه ام و برهنگى ام به جايى رسيده كه فلانى ، دو جامه خويش را از تَنَش درآورد و به من پوشاند! فرمود : «روزه بگير و صدقه بده» . گفتم : از آنچه برادرانم به من عطا مى كنند ، هرچند اندك ، صدقه بدهم؟ فرمود : «آنچه را كه خداوند ، روزى تو مى كند ، صدقه بده ، هرچند ايثار كنى [و خودت به آن ، محتاج باشى]» .
حديث شماره10: الإِيثارُ أحسَنُ الإِحسانِ ، و أعلى مَراتِبِ الإِيمانِ.
ايثار ، بهترين احسان و بالاترين مرتبه ايمان است.
حديث شماره 11 : الإِيثارُ أعلَى المَكارِمِ.
ايثار ، عالى ترين خصلت اخلاقى است .
حديث شماره 12: خَيرُ المَكارِمِ الإِيثارُ.
بهترينِ خصلت هاى اخلاقى ، ايثار است.
حديث شماره 13: غايَةُ المَكارِمِ الإِيثارُ.
نقطه اوجِ خصلت هاى اخلاقى ، ايثار است.
حديث شماره 14: لا تَكمُلُ المَكارِمُ إلاّ بِالعَفافِ وَ الإِيثارِ.
خصلت هاى والاى انسانى ، جز با عفّت و ايثار ، كامل نمى گردد .
حديث شماره 15: الإِيثارُ أعلَى الإِحسانِ.
ايثار ، بالاترين نيكوكارى است
حديث شماره 16: الإِيثارُ أشرَفُ الإِحسانِ.
ايثار ، برجسته ترين نيكوكارى است.
حديث شماره 17: الإِيثارُ غايَةُ الإِحسانِ.
ايثار ، اوج نيكوكارى است.
حديث شماره 18: مِن أحسَنِ الإِحسانِ الإِيثارُ .
از بهترين نيكو كارى ها ، ايثار است.
حديث شماره 19: أحسَنُ الكَرَمِ الإِيثارُ.
بهترين بزرگوارى ، ايثار است.
حديث شماره 20: الإِيثارُ أعلى مَراتِبِ الكَرَمِ ، و أفضَلُ الشِّيَمِ.
ايثارگرى ، عالى ترين مرتبه بزرگوارى و برترين خوى و خصلت است.
حديث شماره 21: الإِيثارُ أشرَفُ الكَرَمِ.
ايثار ، شريف ترين بزرگوارى است.
حديث شماره 22: كَفى بِالإِيثارِ مَكرُمَةً.
در بزرگوارىِ آدمى ، همين بس كه ايثارگر باشد.
حديث شماره 23: حَسبُ المَرءِ... مِن كَرَمِهِ إيثارُهُ عَلى نَفسِهِ.
از بزرگوارى مرد ، همين بس كه ديگران را بر خود ، مقدّم بدارد (ترجيح دهد) .
حديث شماره 24: عِندَ الإِيثارِ عَلَى النَّفسِ تَتَبَيَّنُ جَواهِرُ الكُرَماءِ.
در هنگام ايثار است كه گوهر كريمان ، نمايان مى شود.
حديث شماره 25: الإِيثارُ شيمَةُ الأَبرارِ.
ايثار ، خوى نيكان است.
حديث شماره 26: الإِيثارُ سَجِيَّةُ الأَبرارِ ، و شيمَةُ الأَخيارِ.
ايثار ، خصلت نيكان و خوى خوبان است.
حديث شماره 27: مِن شِيَمِ الأَبرارِ حَملُ النُّفوسِ عَلَى الإِيثارِ.
وا داشتن نفس به ايثار ، از خصلت هاى نيكان است.
حديث شماره 28: مِن أفضَلِ الاِختِيارِ التَّحَلّي بِالإِيثارِ.
يكى از بهترين انتخاب ها ، آراسته شدن به زيور ايثارگرى است.
حديث شماره 29: : الإِيثارُ أفضَلُ عِبادَةٍ ، و أجَلُّ سِيادَةٍ.
ايثار ، برترين عبادت و شكوهمندترين آقايى است.
حديث شماره 30 : أفضَلُ السَّخاءِ الإِيثارُ.
برترين سخاوت ، ايثار است.
حديث شماره 31: الصَّديقُ الصَّدوقُ مَن نَصَحَكَ في عَيبِكَ ، و حَفِظَكَ في غَيبِكَ ، و آثـرَكَ عَلى نَفسِهِ.
دوستِ راستين ، كسى است كه از سرِ صدق ، عيبت را به تو گوشزد كند و در نبودت ، تو را پاس بدارد ، و تو را بر خويشتن ، برگزيند .
حديث شماره 32: أخوكَ الصَّديقُ مَن وَقاكَ بِنَفسِهِ ، و آثَرَكَ عَلى مالِهِ و وُلدِهِ و عِرسِهِ.
برادر راستين تو ، كسى است كه با جانش تو را پاس بدارد ، و تو را بر مال و زن و فرزندان خويش ، مقدّم بدارد.
حديث شماره 33 : بِالإِيثارِ يُستَرَقُّ الأَحرارُ.
با ايثار ، آزادگان به بندگى كشيده مى شوند .
حديث شماره 34: بِالإِيثارِ عَلى نَفسِكَ تَملِكُ الرِّقابَ.
با ايثار ، اختياردارِ ديگران مى شوى.
حديث شماره35: تَحَبَّب إلى خَليلِكَ يُحبِبكَ ، و أكرِمهُ يُكرِمكَ ، و آثِرهُ عَلى نَفسِكَ يُؤثِركَ عَلى نَفسِهِ و أهلِهِ.
به دوستت مهر بِوَرز تا به تو مهر ورزد ، و او را گرامى بدار تا تو را گرامى بدارد ، و او را بر خويشتن ، مقدّم بدار تا او نيز تو را بر خويش و خانواده اش مقدّم بدارد.
حديث شماره 36 : المُوقِنونَ وَ المُخلِصونَ وَ المُؤثِرونَ مِن رِجالِ الأَعرافِ.
اهل يقين و مخلصان و ايثارگران ، از اعرافيان اند.(1)
1- اَعراف ، به جاى بلند گفته مى شود . ريشه اين واژه ، «عرف» به معناى يال است (التبيان: ٤/٤١٠) . گفته شده كه «اعراف»، بلنداى حايل ميان بهشت و دوزخ است (الميزان : ٨ / ١٢١) . درباره اين كه «اهل اعراف» ، چه كسانى هستند ، در منابع حديثى و تفسيرى اقوال گوناگونى آمده و از جمله آنها اين است كه آنان ، اهل بيت عليهم السلام هستند (الكافى : ١ / ١٨٤) .
حديث شماره 37 : عَزَمَ اللّه ُ لَنا عَلَى الذَّبِّ عن حَوْزتِه و الرّمْيِ مِن وراءِ حُرْمَتِهِ ، مُؤمنُنا يَبغي بذلكَ الأجْرَ، و كافِرُنا يُحامي عَنِ الأصلِ .
خداوند خواست تا ما (قريش) پاسدار شريعتش باشيم و نگه دار حرمتش. مؤمنِ ما از اين كار در پى مزد [الهى] بود و كافرِ ما از تبار خويش حمايت مى كرد.
حديث شماره 38 : للحسنِ و الحسينِ عليهما السلام ـ : قُولا بالحَقِّ ، و اعْمَلا للأجْرِ .
به حسن و حسين عليهما السلام ـ فرمود : حق بگوييد و براى مزد [آخرت ]كار كنيد.
حديث شماره 39: شتّانَ ما بينَ عَمَلَينِ: عملٌ تَذهبُ لذّتُهُ و تبقى تَبِعتُهُ ، و عملٌ تَذهبُ مَؤونتُهُ و يبقى أجرُهُ .
چه بسيار است تفاوت ميان دو كردار: كردارى كه خوشى آن برود و پيامد (كيفر) آن بر جاى ماند و كردارى كه رنج آن برود و مزدش بماند.
حديث شماره 40 : أسْهِروا عُيونَكُم ، و أضْمِروا بُطونَكُم، و استعمِلُوا أقدامَكُم ، و أنْفِقوا أموالَكُم ، و خُذُوا مِن أجسادِكُم فجُودوا بها على أنفسِكُم ، و لا تَبْخَلوا بها عنها ، فقد قالَ اللّه ُ سبحانَه: «إنْ تَنْصُروا اللّه َ يَنصُرْكُم و يُثبّتْ أقدامَكُم» (1) ، و قالَ تعالى : «مَن ذا الّذي يُقرضُ اللّه َ قَرْضا حَسَنا فَيُضاعِفَه له و له أجرٌ كريمٌ» (2) ، فلَمْ يَستنصِرْكُم مِن ذُلٍّ ، و لَمْ يَستقرِضْكُم مِن قُلٍّ . (3)
چشمان خود را به شب بيدار داريد و شكمهاى خود را لاغر سازيد و گامهايتان را به كار گيريد و داراييهاى خويش را انفاق كنيد و از تن هايتان بكاهيد و آن را نثار جان هايتان كنيد و از هزينه كردن اموال خود در راه جان هايتان بخل نورزيد ؛ زيرا خداوند سبحان فرموده است: «اگر خدا را يارى كنيد شما را يارى مى كند و گام هاى شما را استوار مى دارد». و فرموده است: «كيست كه به خدا وام نيكو دهد كه خدا آن را برايش چندين برابر گرداند و براى او مزدى آبرومند است». پس، او از سر خوارى و ناتوانى از شما يارى نخواسته و به علّت نادارى از شما وام نطلبيده است.
1-محمّد : ٧ .
2-الحديد : ١١ .
حديث شماره 41 : في قولِهِ تعالى: «نحنُ قَسَمنا بينهم معيشَتهم (١)» ـ : أخبرَنا سبحانَه أنَّ الإجارةَ أحدُ مَعايشِ الخَلْقِ ، إذ خالفَ بحكمتِهِ بينَ هِمَمِهم و إرادتهِم و سائرِ حالاتِهم ، و جعلَ ذلكَ قِواما لِمَعايِشِ الخَلْقِ ، و هُو الرّجُلُ يَستأجِرُ الرّجُلَ ... و لو كانَ الرّجُلُ منّا يُضْطَرُّ إلى أن يكونَ بَنّاءً لنفسهِ أو نَجّارا أو صانعا في شيءٍ مِن جميعِ أنواعِ الصَّنائعِ لنفسِهِ ... ما استقامَتْ أحوالُ العالَمِ بتلكَ ، و لا اتّسعُوا لَه ، و لَعَجِزوا عَنهُ ، و لكنّهُ أتْقَنَ تدبيرَهُ لِمخالَفتِهِ بينَ هِمَمِهِم ، و كلُّ ما يُطلَبُ مِمّا تَنصَرِفُ إليهِ همّتُهُ ممّا يَقومُ بهِ بعضُهُم لبعضٍ ، و لِيَستَغنيَ بعضُهُم ببعضٍ في أبوابِ المَعايِشِ الّتي بها صَلاحُ أحوالِهِم .
درباره آيه «ما روزى ايشان را ميانشان قسمت مى كنيم» ـ فرمود: خداوند سبحان [با اين آيه] به ما خبر داده كه اجاره و اجيرى يكى از راههاى معيشت مردمان است؛ زيرا به حكمت خود، همّتها و خواستها و ديگر احوال مردم را متفاوت قرار داد و اين امر را مايه قوام معيشت آنها ساخت. از اين رو ، مردى مرد ديگر را اجير مى كند ... اگر هر كس ناچار مى شد كار بنّايى يا نجّارى و يا هركار ديگرى را خودش براى خودش انجام دهد ، نه كارهاى دنيا سامان مى گرفت و نه مردم فرصت و توانايى انجام همه اين كارها را داشتند ؛ اما خداوند با متفاوت ساختن خواسته هاى مردم، تدبيرى استوار كرد تا انسان هر چه را بخواهد، ديگران برايش انجام دهند و بدين سان هر كدام با كمك ديگرى آن طور كه مصلحت حالش اقتضا دارد، امور زندگانى اش را پيش ببرد.
(١)أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضا سُخْرِيّا وَ رَحْمَةُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمّا يَجْمَعُونَ» «آيا آنان رحمت پروردگارت را قسمت مى كنند؟ روزىِ آنان در زندگى دنيا را ما ميان ايشان قسمت مى كنيم. و درجات و مراتب برخى را بر برخى ديگر بالا برده ايم تا يكديگر را به خدمت گيرند. و رحمت پروردگارت از آنچه آنها گرد مى آورند، بهتر است» سوره الزخرف آيه ٣٢
وسوره القصص : ٢٦( قالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ - يكى از آن دو گفت: اى پدر! او را اجير كن؛ همانا بهترين كسى كه مى توانى اجير كنى ، كسى است كه هم نيرومند باشد و هم درستكار).
حديث شماره 42 : نَهى [ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ] أن يُسْتَعمَلَ أجيرٌ حتّى يُعلمَ ما اُجرتُهُ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نهى فرمود از اين كه كارگرى، پيش از تعيين مزدش، به كار گرفته شود.
حديث شماره 43 : خَلَقَ الآجالَ فأطالَها و قَصَّرَها، و قدَّمَها و أخَّرَها ، و وصَلَ بالموتِ أسبابَها .
[خداوند ،] اجلها (مدت عمرها) را مشخص ساخته، برخى را كوتاه و برخى را دراز گردانيد و پاره اى را پس و برخى را پيش انداخت و عوامل آنها را به مرگ ، پيوند داد (موجبات به سر آمدن اجل را فراهم آورد).
حديث شماره 44 : الأجلُ مَساقُ النَّفْسِ ، و الهَرَبُ مِنه مُوافاتُهُ .
اجل ، ميدان رفتن جان است و گريز از مرگ، رسيدن به آن.
حديث شماره 45 : أصدَقُ شيءٍ الأجلُ .
راست ترين چيز، اجل است.
حديث شماره 46 : لا شيءَ أصدقُ مِن الأجلِ .
چيزى راست تر از اجل (مرگ) نيست.
حديث شماره 47 : أقربُ شيءٍ الأجلُ .
نزديكترين چيز، اجل است.
حديث شماره 48 : نِعْمَ الدَّواءُ الأجلُ .
خوب دارويى است اجل.
حديث شماره 49 : نَفَس المَرءِ خُطاهُ إلى أجَلِهِ .
نَفَسهاى آدمى گامهاى او به سوى مرگ است.
حديث شماره 50 : مَن راقبَ أجلَهُ اغتَنمَ مَهَلَهُ .
هر كه مراقب اجل خود باشد، فرصتهايش را غنيمت مى شمارد.
حديث شماره 51 : إنَّ مَعَ كُلِّ إنسانٍ ملَكَينِ يَحفَظانِهِ، فإذا جاءَ القَدَرُ خَلَّيا بَينَهُ و بَينَهُ ، و إنَّ الأجلَ جُنَّةٌ حَصِينةٌ .
هر انسانى دو فرشته نگاهبان دارد، ليك هر گاه تقدير فرا رسد ، او را با آن تنها مى گذارند. همانا اجل ، حفاظى استوار است.
حديث شماره 52 : لَمّا خُوِّفَ مِن الغِيلةِ ـ : و إنَّ عَلَيَّ مِن اللّه ِ جُنّةً حَصِينةً ، فإذا جاءَ يومي انفرَجَتْ عنّي و أسْلَمَتْني، فحينَئذٍ لا يَطِيشُ السَّهْمُ ، و لا يَبرأُ الكَلْمُ .
چون او را از كشته شدن ناگهانى (ترور شدن) ترساندند ـ فرمود : خداوند براى من حفاظى محكم قرار داده است و چون روز [مرگ ]من فرا رسد، آن حفاظ كنار مى رود و مرا تسليم [مرگ ]مى كند. در آن هنگام، نه تير به خطا مى رود و نه زخم بهبود مى يابد.
حديث شماره 53 : كَفى بالأجَلِ حِرْزا ، إنَّهُ ليسَ أحدٌ مِن النّاسِ إلاّ و مَعهُ حَفَظةٌ مِن اللّه ِ يَحفَظونَهُ أنْ لا يَتَردّى في بِئرٍ ، و لا يَقَعَ علَيهِ حائطٌ ، و لا يُصيبَهُ سَبُعٌ ، فإذا جاءَ أجلُهُ خَلَّوا بينَه و بينَ أجلِهِ .
نگاهبانىِ اجل كافى است. هيچ كس نيست مگر آن كه نگهبانانى از سوى خداوند بر او گماشته اند كه نمى گذارند در چاهى بيفتد يا ديوارى بر سر او آوار شود يا خوراك درنده اى گردد، اما چون اجلش فرا رسد او را با اجلش تنها مى گذارند .
حديث شماره 54 : الأجَلُ حِصْنٌ حَصِينٌ .
اجل ، دژى استوار است.
حديث شماره 55 : التوحيد عن سعيدِّ بنِ وَهبٍ: كُنّا مَعَ سعيدِ بنِ قيسٍ بصِفّينَ لَيلاً، و الصَّفّانِ يَنْظُرُ كُلُّ واحدٍ مِنهما إلى صاحبِهِ،حتّى جاءَ أميرُ المؤمنينَ عليه السلام ، فنَزَلْنا على فِنائهِ ، فقالَ لَه سعيدُ بنُ قيسٍ : أ في هذهِ السّاعةِ يا أميرَ المؤمنينَ! أ ما خِفْتَ شيئا ؟! قالَ : و أيَّ شيءٍ أخافُ ؟! إنَّه ليسَ مِن أحدٍ إلاّ و مَعَه مَلَكانِ مُوَكّلانِ بهِ أنْ يَقعَ في بئرٍ أو تَضُرَّ بهِ دابّةٌ أو يَتَردّى مِن جبلٍ، حتّى يأتيَهُ القَدَرُ ؛ فإذا أتى القدَرُ خلَّوا بَينَهُ و بَينَهُ .
التوحيد ـ به نقل از سعيد بن وهب ـ : شبى با سعيد بن قيس در صفّين بوديم و هر يك از دو سپاه، ديگرى را زير نظر داشت. تا آن كه امير المؤمنين عليه السلام تشريف آورد و ما به حضور آن حضرت رسيديم. سعيد بن قيس به ايشان گفت: در اين ساعت شب، اى امير مؤمنان؟ از چيزى نهراسيدى؟! فرمود: از چه بهراسم؟! هيچ انسانى نيست مگر آن كه دو فرشته بر او گماشته اند ، تا در چاهى نيفتد يا جانورى به او گزندى نرساند يا از كوهى سقوط نكند تا آن كه تقديرش فرا رسد و چون تقديرش فرا رسد او را با تقديرش تنها مى گذارند.
حديث شماره 56 : إنّ لكلِّ شيءٍ مُدّةً و أجَلاً .
هر چيزى را مدتى است و اجلى.
حديث شماره 57 : إنّ لكلٍّ أجلاً لا يَعْدُوهُ .
براى هر چيزى اجلى است كه از آن در نمى گذرد.
حديث شماره 58 : جَعلَ اللّه ُ لكلِّ شيءٍ قَدْرا، و لكلِّ قَدْرٍ أجَلاً .
خداوند براى هر چيزى اندازه اى گذاشته است و براى هر اندازه اى، اجلى و سرآمدى.
حديث شماره 59 : بالصَّدَقةِ تُفْسَحُ الآجالُ .
با صدقه دادن ، عمرها طولانى مى شود.
حديث شماره 60 : ألاَ أيُّها النّاسُ ! إنَّما الدُّنيا عَرَضٌ حاضِرٌ ، يأكُلُ مِنها البَرُّ و الفاجِرُ ، و إنَّ الآخِرةَ وَعْدٌ صادِقٌ يَحكُمُ فيها مَلِكٌ قادرٌ .
هلا اى مردم! دنيا متاعى است آماده كه نيكو و بد از آن مى خورند، و آخرت و عده اى است راست كه فرمانروايى توانا در آن روز داورى مى كند.
حديث شماره 61 : أحوالُ الـدُّنيا تَتْـبَعُ الاتِّفاقَ ، و أحوالُ الآخِرةِ تَتْبَعُ الاستِحْقاقَ .
اوضاع و احوال دنيا تابع اتّفاق است ، و اوضاع و احوال آخرت تابع استحقاق.
حديث شماره 62 : إنّ الدُّنيا قَد أدْبَرَتْ و آذنَتْ بِوَداعٍ ، و إنّ الآخِرةَ قد أقبلَتْ و أشْرَفَتْ باطّلاعٍ ، و إنَّ المِضْمارَ اليومَ و غَدا السِّباقُ .
دنيا پشت كرده و بدرود گويان است و آخرت روى آورده و آشكار شده است. امروز، روز آمادگى است و فردا، روز پيشى گرفتن [ به بهشت].
حديث شماره 63 : مَن حَرَصَ على الآخِرةِ مَلَكَ ، مَن حَرَصَ علَى الدُّنيا هَلَكَ .
هر كس براى آخرت حرص زند، آن را به دست مى آورد و هر كه براى دنيا حرص زند نابود مى شود.
حديث شماره 64 : الدُّنيا مُنْيةُ الأشْقِياءِ، الآخِرةُ فَوزُ السُّعَداءِ .
دنيا آرزوى شور بختان است، و آخرت پيروزى نيكبختان
حديث شماره 65 : اجعَلْ لآخِرَتِكَ مِن دُنْياكَ نَصيبا .
براى آخرت خود از دنيايت بهره اى بگذار.
حديث شماره 66 : اشغَلُوا أنفسَكُم مِن أمرِ الآخِرةِ بِما لا بُدَّ لَكُمْ مِنهُ .
خود را به كار آخرت ، كه ناگزير از آنيد مشغول كنيد.
حديث شماره 67 : عَلَيْكَ بالآخِرَةِ تأتِكَ الدُّنيا صاغِرةً .
به آخرت چنگ درزن، دنيا خود با خوارى پيش تو خواهد آمد.
حديث شماره 68 : إنّ اليومَ عَمَلٌ و لا حِسابَ ، و غَدا حِسابٌ و لا عَمَلَ .
امروز [روز] عمل است و نه حسابرسى و فردا حسابرسى است نه عمل.
حديث شماره 69 : إنّ الدُّنيا مُنقَطِعةٌ عنكَ ، و الآخِرةَ قريبةٌ منكَ .
همانا دنيا از تو جدا شدنى و آخرت به تو نزديك است.
حديث شماره 70 : إنَّكُم إلى الآخِرةِ صائرونَ ، و على اللّه ِ مَعروضُونَ
همانا شما به سوى آخرت روانيد و در پيشگاه خداوند حاضر خواهيد شد.
حديث شماره 71 : كلُّ شيءٍ مِن الدُّنيا سَماعُهُ أعظمُ مِن عِيانهِ، و كلُّ شيءٍ مِن الآخرةِ عِيانُهُ أعظَمُ مِن سَماعِهِ، فَلْيَكْفِكُم مِن العِيانِ السَّماعُ ، و مِن الغَيبِ الخَبَرُ .
و هر چيز دنيا، شنيدن آن بزرگتر از ديدن آن است؛ و هر چيز آخرت، ديدن آن بزرگتر از شنيدن آن است. پس، به جاى ديدن آخرت و مشاهده آنچه از ديدگان شما پنهان و در پس پرده غيب است، به همان شنيدن و خبر يافتن [توسط پيامبران] اكتفا كنيد.
حديث شماره 72 : ما المغرورُ الّذي ظَفِرَ مِن الدُّنيا بأعلى هِمّتِهِ كالآخَرِ الّذي ظَفِرَ مِن الآخرةِ بأدنى سُهْمَتِهِ .
فريفته اى كه به بالاترين مقصود خود از دنيا رسيده است ، چونان كسى نيست كه به كمترين نصيب خود از آخرت دست يافته باشد.
حديث شماره 73 : مَن عَمَّر دارَ إقامتِهِ فهُوَ العاقلُ .
كسى كه سراى ماندگارى خود را آباد سازد ، خردمند است.
حديث شماره 74 : الدُّنيا أمَدٌ ، الآخِرَةُ أبَدٌ .
دنيا تمام شدنى است، آخرت هميشگى است.
حديث شماره 75 : الآخرةُ دارُ مُسْتَقَرِّكُم ، فجَهِّزوا إلَيها ما يَبقى لَكُم .
آخرت جايگاه هميشگى شماست؛ پس آنچه را براى شما باقى مى ماند براى آخرت فراهم آوريد.
حديث شماره 76 : اجْعَلوا ـ عبادَ اللّه ِ ـ اجتهادَكُمْ في هذِه الدُّنيا التَّزَوُّدَ مِن يومِها القَصيرِ ليومِ الآخِرةِ الطّويلِ ؛ فإنَّها دارُ عَمَلٍ ، و الآخِرةُ دارُ القَرارِ و الجَزاءِ .
بندگان خدا! بكوشيد تا از چند روزه دنيا براى آخرت كه دوره اش دراز و طولانى است، توشه برگيريد؛ چه، دنيا سراى عمل است و آخرت سراى بقا و جزا .
حديث شماره 77 : إنّما الدُّنيا دارُ مَجازٍ ، و الآخِرةُ دارُ قَرارٍ ، فَخُذُوا مِن مَمَرّكُم لِمَقَرِّكُم .
همانا دنيا سراى گذر است و آخرت سراى ماندن؛ پس، از گذرگاه خود براى اقامتگاهتان توشه برگيريد.
حديث شماره 78 : إيّاكَ أَنْ تُخْدَعَ عَن دارِ القَرارِ .
مبادا از سراى باقى غافل بمانى.
حديث شماره 79 : غايةُ الآخِرةِ البَقاءُ .
غايت آخرت ، بقاست.
حديث شماره 80 : لِكُلِّ شيءٍ مِن الآخرةِ خُلودٌ و بَقاءٌ .
همه چيز آخرت، جاويد و ماندگار است.
حديث شماره 81 : مَن سعى لدارِ إقامتِهِ خَلُصَ عملُهُ، و كَثُرَ وَجَلُهُ . (٤)
هر كه براى سراى ماندگارى خويش بكوشد ، عملش خالص مى شود و بيمش [از خدا ]بسيار مى گردد.
حديث شماره 82 : مَنِ ابتاعَ آخِرتَهُ بِدُنياهُ رَبِحَهُما، مَنْ باعَ آخِرتَهُ بِدُنياهُ خَسِرَهُما
كسى كه آخرت خويش را در قبال دنياى خود بخرد، هر دو را به دست آورده و هر كه آخرت خود را به دنيايش بفروشد، هر دو را از دست داده است.
حديث شماره 83 : لَيسَ عنِ الآخرةِ عِوَضٌ ، و لَيستِ الدُّنيا للنَّفْسِ بِثَمَنٍ .
آخرت، هيچ جايگزينى ندارد، و دنيا بهاى جان [آدمى ]نيست.
حديث شماره 84 : مَن عَمَّرَ دُنياهُ خَرَّبَ مآلَهُ ، مَن عَمّرَ آخِرتَه بَلَغَ آمالَهُ .
هر كه دنياى خويش را آباد سازد، آخرت خود را ويران مى كند و هر كه آخرت خويش را آباد سازد به آرزوهاى خود مى رسد.
حديث شماره 85 : ذِكرُ الآخرةِ دَواءٌ و شِفاءٌ ، ذِكرُ الدُّنيا أدْوَأُ الأدواءِ .
ياد آخرت دارو و درمان است ، ياد دنيا بدترين درد و بيمارى.
حديث شماره 86 : مَن أكثَرَ مِن ذِكرِ الآخِرةِ قَلَّتْ مَعصيتُهُ .
هر كس كه زياد به ياد آخرت باشد، كمتر گناه مى كند.
حديث شماره 87 : جاهِدْ نفسَكَ، و اعمَلْ للآخِرةِ جُهْدَكَ .
با نفس خويش بستيز و توان و كوشش خود را براى آخرت به كار گير.
حديث شماره 89 : اصْرِفْ إلى الآخِرةِ وَجهَكَ ، و اجعَلْ للّه ِ جِدَّكَ .
به آخرت روى آر و توان و كوشش خود را براى خدا قرار ده .
حديث شماره 90 : إنّكَ مَخلوقٌ للآخِرةِ فاعمَلْ لها ، إنّكَ لَم تُخْلَقْ للدُّنيا فازْهَدْ فِيها.
تو براى آخرت آفريده شده اى؛ پس، براى آن كار كن. براى دنيا آفريده نشده اى؛ پس، از آن روى برتاب.
حديث شماره 91 : إنَّكُم إلَى الاهتِمامِ بِما يَصْحَبُكُم إلَى الآخِرةِ أحْوَجُ مِنكُم إلى كُلِّ ما يَصْحَبُكُم مِن الدُّنيا .
شما به همّت گماردن درباره آنچه تا آخرت همراهى تان مى كند، نيازمندتريد تا به همه آنچه در دنيا ملازم و همراه شماست.
حديث شماره 92 : فَلْيَصْدُقْ رائدٌ أهلَهُ ، وَ ليُحْضِرْ عَقلَهُ، وَ ليَكُنْ مِن أبناءِ الآخِرةِ ؛ فمِنها قَدِمَ و إلَيها يَنْقَلِبُ .
پيشرو (1) بايد به افراد خود راست بگويد، و بايد خرد خويش را به كار گيرد، و بايد از فرزندان آخرت باشد؛ زيرا از آن جا آمده و بدانجا باز مى گردد.
1-در متن حديث، كلمه «رائد» آمده است . رائد، به كسى مى گويند كه صحرانشينان در هنگام كوچ ، او را جلوتر مى فرستند تا منزلى پر آب و علف يا جايى امن برايشان بيابد و به آنها خبر دهد.
حديث شماره 93 : كُنْ فِي الدُّنيا بِبَدَنِكَ ، و فِي الآخِرةِ بِقَلبِكَ و عَمَلِكَ .
با پيكر خود در دنيا باش و با دل و عَمَلت در آخرت.
حديث شماره 94 : كيفَ يَعمَلُ للآخِرَةِ المَشْغولُ بِالدُّنيا ؟ !
كسى كه سرگرم دنياست ، چگونه مى تواند براى آخرت كار كند؟
حديث شماره 95 : لا يَنفَعُ العَمَلُ للآخِرَةِ مَعَ الرَّغبَةِ فِي الدُّنيا .
با رغبت به دنيا، كار براى آخرت بى فايده است.
حديث شماره 96 : اجعَلْ هَمَّكَ لِمَعادِكَ تَصْلُحْ .
كوشش و همّت خود را براى آخرتت صرف كن، تا سامان يابى .
حديث شماره 97 : استَفْرِغْ جُهدَكَ لِمَعادِكَ تُصْلِحْ مَثْواكَ .
كوشش خود را براى معادت به كار گير، تا قرارگاهت را سامان دهى .
حديث شماره 98 : مَن جَعَلَ كلَّ همِّهِ لآخرتِهِ ظَفِرَ بالمَأمولِ .
هر كه تمام همّ و غم خود را آخرتش قرار دهد به آرزوي(آخرت)مى رسد.
حديث شماره 99 : فلَمّا نَهَضْتُ بالأمرِ نَكَثتْ طائفةٌ و مَرَقَتْ اُخرى و قَسَطَ آخَرونَ، كأنّهُم لَم يَسمعوا اللّه َ سبحانه يقولُ : «تلكَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها للّذين لا يُرِيدُونَ عُلُوّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَسَادا» ! بلى و اللّه ِ، لَقد سَمِعُوها و وَعَوها ، و لكنَّهم حَلِيَتِ الدُّنيا في أعيُنِهِم و راقَهُم زِبْرِجُها .
چون خلافت را به دست گرفتم ، گروهى پيمان شكستند و گروهى از دين خارج شدند و دسته اى ديگر ستم پيشه كردند؛ گويى اين سخن خداوند سبحان را نشنيدند كه «آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در زمين ، خواهان برترى جويى و تباهكارى نيستند» . آرى، سوگند به خدا كه آن را شنيدند و فهميدند، اما دنيا در چشم آنها زيبا شد و زيب و زيورهاى آن خوشايندشان گرديد.
حديث شماره 100 : في قولِهِ تعالى: «تلك الدّارُ الآخرةُ ...» (1) ـ : نزلتْ هذهِ الآيةُ في أهلِ العَدلِ و التَّواضُعِ مِن الوُلاةِ ، و أهلِ القُدْرةِ مِن سائرِ النّاسِ .
درباره آيه «آن سراى آخرت ...» ـ فرمود : اين آيه درباره حكمرانان دادگر و فروتن و ديگر صاحبان قدرت نازل شده است.
1- تِلْكَ الدَّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَسَادا- آن سراى آخرت را از آنِ كسانى مى كنيم كه در زمين خواهان برترى جويى و تباهكارى نيستند .
حديث شماره 101 : إنّ الرّجُلَ لَيُعْجِبُهُ شِراكُ نَعْلِهِ فيَدْخُلُ في هذهِ الآيةِ «تلك الدّارُ الآخرةُ ...» .
اگر حتّى بند كفشِ آدمى او را سرخوش كند، مشمول آيه «آن سراى آخرت ...» مى شود.
حديث شماره 102 : إنّ الرّجلَ لَيُعجِبُهُ أنْ يَكونَ شِراكُ نَعْلِهِ أجْوَدَ مِن شِراكِ نَعلِ صاحبِهِ، فيَدْخُلُ تحتَها .
اگر انسان از اين كه بند كفش او از بند كفش دوستش بهتر است سرخوش شود، مشمول اين آيه مى شود.
حديث شماره 103 : يا كُمَيلُ ، المؤمنونَ إخْوَةٌ ، و لا شيءَ آثَرَ عندَ كُلِّ أخٍ مِن أخيهِ .
اى كميل! مؤمنان با هم برادرند و براى برادر چيزى مقدّم تر از برادر نيست.
حديث شماره 104 : أعجَزُ النّاسِ مَن عَجَزَ عنِ اكتسابِ الإخوانِ ، و أعجَزُ مِنهُ مَن ضَيّعَ مَن ظَفِرَ بهِ مِنهُم .
نا توانترين مردم كسى است كه از به دست آوردن دوستان و برادران ناتوان باشد و نا توان تر از او كسى است كه برادران به دست آورده را از دست بدهد.
:: بازدید از این مطلب : 1034
|
امتیاز مطلب : 223
|
تعداد امتیازدهندگان : 52
|
مجموع امتیاز : 52